بلای که برسرمعلمان عزیزمان توسط رژیم آخوندی صورت می گیرد
بلای که برسرمعلمان عزیزمان توسط رژیم آخوندی صورت می گیرد
هم اکنون نامه ای ازمعلم هموطنانم رابرایتان می نویسم ،بوضوع دراین نامه دیده می شود که چه فشارها وسختی های برای معلمان مان از طرف رژیم آخوندی به آنها تحمیل شده است ،شما دراین نامه نه تنها با درد ورنجی که آنها می کشند آشنا می شوید بلکه حتی هیچ جوابی هم معلمان عزیز هموطنان دریافت نمی کنند ،این کاری است که رژیم درمانده آخوندی نسبت به معلمامان مرتکب می شود ،توجه شما درزیر به این نامه جلب می کنم
اخیرا خبر می رسد که تصمیم گرفته اید لطف بزرگی در حق ما معلمان بکنید و ساعات کاری ما را در ازای فوق العاده چندرغاز ویژه ای افزایش دهید!
من معلم؛ هیچ افزایش فوق العاده ویژه ای از شما نمی خواهم فقط از شما می خواهم همه آنچه از حق من در سالیان دور و نزدیک سلب
شده است را به من برگردانید.!
اخیرا خبر می رسد که تصمیم گرفته اید لطف بزرگی در حق ما معلمان بکنید و ساعات کاری ما را در ازای فوق العاده چندرغاز ویژه ای افزایش دهید!
من معلم؛ هیچ افزایش فوق العاده ویژه ای از شما نمی خواهم فقط از شما می خواهم همه آنچه از حق من در سالیان دور و نزدیک سلب
شده است را به من برگردانید.
من هیچ تشکل صنفی ندارم چون این حق را از من سلب کرده اند.
هیچ اضافه کاری که حق مسلم سایر کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.
بیمه ی کارآمدی که سایر کارکنان دولت از آن بهره مندند را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.
حق مرخصی یک ماه در سال، عیدانه ویژه، پاداش، کارانه و هزاران حق ویژه که حق مسلم بقیه کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حقوق و ده ها حق دیگراز من دریغ شده است.
و از همه مهمتر شان و اعتباری که شایسته جایگاه و مقام معلم است را ندارم؛ زیرا این حق سالهاست که همه روزه از من سلب می شود.
بگذارید داستانی روزمره از زبان مشترک همه معلمان، برایتان تعریف کنم؛
اخیر با اقوام که اکثرا کارمند دولت و یا بخش خصوصی هستند در جایی جمع بودیم، همه از فیشهای حقوقی و درآمد سالانه و برنامه هایشان برای آینده فرزندانشان می گفتند. متاسفانه باید بگویم با وجود اینکه من و همسرم به لحاظ سابقه و تحصیلات از همه بالاتر بودیم ولیکن مجموع درآمد دو نفرمان که معلم هستیم گاه کمتر از نصف درآمد کارمندان سازمانهای دیگر با سابقه و تحصیلات کمتر بود.
من و همسرم شرممان شد که از حقوق مان و برنامه مان برای آینده فرزندانمان بگوییم و به نوعی طفره رفتیم؛ چون واقعا پشتوانه و برنامه ای برای آینده نداریم. البته این شرم برای ما تازگی نداشت، ما همه جا این شرم را تجربه می کنیم؛ وقتی خرید می کنیم؛ وقتی مهمانی می دهیم؛ وقتی نمی توانیم نیازهای فرزندانمان را برآورده کنیم؛ وقتی نمی توانیم اقساط خانه و ماشین را تامین کنیم؛ وقتی می بینیم همکارانمان راننده سرویس مدرسه شده اند و یا بوفه مدرسه را اداره می کنند یا در آژانس کار می کنند و...وقتی می بینیم دانش آموزان مان در فقر و ناامیدی غوطه ورند و توان نجاتشان را نداریم؛ وقتی روزانه بارها مجبور می شویم دروغها و تضادهای کتب درسی را به
خورد دانش آموزان بدهیم و از چشمهایشان تمام سوالات بی پاسخ را بخوانیم ... این شرم جزئی لاینفک از زندگی ما شده است
من هیچ تشکل صنفی ندارم چون این حق را از من سلب کرده اند.
هیچ اضافه کاری که حق مسلم سایر کارکنان دولت است را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.
بیمه ی کارآمدی که سایر کارکنان دولت از آن بهره مندند را ندارم زیرا این حق را از من سلب کرده اند.
حق مرخصی یک ماه در سال، عیدانه ویژه، پاداش، کارانه و هزاران حق ویژه که حق مسلم بقیه کارکنان دولت است را ندارم
زیرا این حقوق و ده ها حق دیگراز من دریغ شده است.
و از همه مهمتر شان و اعتباری که شایسته جایگاه و مقام معلم است را ندارم؛ زیرا این حق سالهاست که همه روزه از من سلب می شود.
بگذارید داستانی روزمره از زبان مشترک همه معلمان، برایتان تعریف کنم؛
اخیر با اقوام که اکثرا کارمند دولت و یا بخش خصوصی هستند در جایی جمع بودیم، همه از فیشهای حقوقی و درآمد سالانه و برنامه هایشان برای آینده فرزندانشان می گفتند. متاسفانه باید بگویم با وجود اینکه من و همسرم به لحاظ سابقه و تحصیلات از همه بالاتر بودیم ولیکن مجموع درآمد دو نفرمان که معلم هستیم گاه کمتر از نصف درآمد کارمندان سازمانهای دیگر با سابقه و تحصیلات کمتر بود.
گویا شما از حقوق پایمال شده معلمان باخبر شده اید و تصمیم گرفته اید به عنوان مدیر و مسئول این بزرگترین و مهمترین وزارتخانه دولت، افزایشی در فوق العاده ویژه، به معلمان اختصاص دهید تا هم مشکلات معلم و آموزش و پرورش را حل کنید! و هم مشکلات بقیه کارکنان دولت که همیشه از کم کاری معلمان گله مندند و نالان از حجم زیاد و سختی فراوان کارشان در مقابل کار سخیف معلمان!
البته گاه شنیده می شود که دولت برای جبران کمبود نیروی انسانی چنین طرحی ریخته و معلمان به خاطر نیاز مالی مجبورند به آن تن بدهند؛ ولی مسلما شما این ادعا را نمی پسندید و فرموده اید که برای گسترش سفره معلم! این طرح را ارائه داده اید. ( این جا ) قضاوتش
را می گذاریم به دوش زمان و عاقلان زمان!
فقط این را بدانید که اگر این بدعتی که شما بنا نهادید تثبیت شود(که به احتمال قوی در صورت اجرا ماندگار خواهد شد)؛ شما با این کار بزرگترین همه آن ظلمهایی که شمردم را در حق معلم خواهید کرد و نامتان و کارتان با قلمی سیاه در میان دفتر بی عدالتی ها و ستم هایی که در حق معلمان شده است؛ نگاشته خواهد شد.
امیدوارم این بدی را در حق خودتان روا ندانید!
امیدوارم این بدی را در حق خودتان روا ندانید!
ما که دیگر از عدالت دولتمردان ناامید شده ایم پناه می بریم به عدالت الهی.
چشم انداز
با خواندن این نامه براحتی می توان تشخیص داد که رژیم ازحل وفصل تضادها ومشکلات ساده معلمان عاجز است،این رژیم با اینکه پولهای مردم ایران خرج کارهای تروریستی وهمچنین تحت عنوان کمک به مردم عراق وحزب الله ولبنان وغیره می کند هرگز قادر نخواهد بود که مسئله معلمان این رژیم به خاطر این کارها بتواند حل بکند
نظرات
ارسال یک نظر