فرخی یزدی «شاعر آزادی» بر قلههای ادبیات غنایی فارسی
عمر فرخی و شعرش، گذار دو یار و دو همسفر بود با رنجها و آزمایشهای سنگین.
برخی شاعراناند که شعرشان را در گهواره زمانه خود تربیت میکنند.
منظر کلمات و نگاه فرخی، منظره گلخانه و خرام یار و فلان نبود؛ که کشف «راز عشق و راز اشک و راز لبخند» بود. فرخی کوهکن چنین معدنی بود و از چنین صاحبدلی، رشتههای فن آموخت.
دفتر شعر او چونان انسان گرسنه است؛ گرسنه نان، گرسنه عدالت، گرسنه آگاهی، گرسنه آزادی. این است جوهر و بافت تربیت شده شعر فرخی یزدی.
برخی شاعراناند که شعرشان را در گهواره زمانه خود تربیت میکنند. برخی شاعران، مهری از خود بر دفتر روزگاران میزنند و با آن مهر، اندیشه و آرمانشان را بیزوال و بیشکست، به امواج دریا و نسیم مکرر زمان میسپرند. فرخی یزدی یکی از این نشانهگذاران در گذر روزگاران بود: آن زمان که سر به پای آزادی بنهاد و دامن محبتش را به خون خویش برای آزادی، رنگین نمود.
نظرات
ارسال یک نظر